دفاعیه سیاسی یا استیصال؟
در حاشیه نوشته ریبوار احمد
آذر ماجدی

جدال در حزب «حکمتیست»، همانگونه که از ابتدا تصور می شد، آنچنان بالا گرفته که عملا حزب را دو شقه کرده است. این جدال عمدتا میان دو بخش، تحت نام اکثریت و اقلیت دفتر سیاسی صورت گرفته است. جناح اقلیت، اکثریت را «خط بازنگری» می نامد و خود را «خط رسمی». علیرغم دور زدن مجادلات طرفین حول اساسنامه و قانون، از فحوای مباحثی که علنی شده است، می توان درک کرد که اختلافات سیاسی عمیقی میان دو خط موجود است. متاسفانه جناح «اکثریت» مباحث خود را عمدتا در چهارچوب تنگ قانون و اساسنامه محبوس کرده است و کمتر به اختلافات سیاسی می پردازد. تفاوت های سیاسی را بیشتر از جانب جریان «اقلیت» می توان تشخیص داد. یکی از این مباحث نوشته ریبوار احمد در پاسخ به نقد اصغر کریمی به حزبش در رابطه با اختلافاتشان است. به این نوشته باید پرداخت، نه از آنرو که اختلافات درون این حزب را تا حدودی عیان می سازد، بلکه از آنرو که ایشان با ارجاع دوباره به منصور حکمت کوشیده است از خط رسمی این حزب و سیاست های کورش مدرسی دفاع کند.  

طنز جالبی است. پس از چند سال درافزوده خلق کردن؛ «تحلیل مشخص از شرایط مشخص» آفریدن؛ سیاست های راست و پوپولیستی را با عباراتی عاریه گرفته از ادبیات کمونیسم کارگری به خلق الله انداختن؛ دو حزب متبوع اصغر کریمی و ریبوار احمد بیاد منصور حکمت افتاده اند و برای توجیه سیاست های بغایت راست، غیر مارکسیستی و غیر کمونیستی خویش به منصور حکمت آویزان شده اند. زمانی که نه فقط در میان جنبش چپ، بلکه در کل جامعه بیربطی هر دو حزب به منصور حکمت و کمونیسم کارگری آشکار شده است، اینها به منصور حکمت ارجاع می دهند، یکی به خاطره نگاری از بیست سال پیش متوسل می شود و دیگری به ذکر موارد تاریخی معینی در جنبش کمونیسم کارگری، اما بدون حتی یک نقل قول یا بحث و استدلال منسجم، روی آورده است.  

جالبتر آنکه دوباره بعد از چند سال یکدیگر را از کانال بیربطی دیگری به منصور حکمت نقد می کنند. واقعا که دنیای غریبی است. هرکس که قدری با سیاست و کمونیسم کارگری آشنایی داشته باشد، متوجه می شود که این بحث ها تا چه حد بی اساس است. دو حزب عبور کرده از منصور حکمت، که تا همین دیروز ارجاع به منصور حکمت را به اتهام فرقه گرایی و روش مذهبی به ریشخند می گرفتند، امروز در مخمصه نقدهای کمونیسم کارگری و شکست سیاست های راست و پوپولیستی خویش به منصور حکمت آویران شده اند. حزب موسوم به کمونیست کارگری و یکی از رهبران آن اصغر کریمی را در هفته پیش در همین نشریه در این رابطه مورد نقد قرار دادیم. جا دارد که نگاهی به مطلب ریبوار احمد در دفاع از خط رسمی حزب «حکمتیست» که توسط کورش مدرسی تبیین شده است، بیاندازیم. 

حکمتیسم = سیاست های کورش مدرسی؟! 
ریبوار احمد برآشفته به اصغر کریمی حمله می کند که او قصد دارد حزب «حکمتیست» را «دو شقه» کند و آنرا «از خط تاکنونی خود، که به خط کورش مدرسی شناخته شده است و او سهم اساسی در ساختن این حزب و خط اساسی آن داشته است» دور کند. سپس در طول مقاله از برخی نظرات اساسی کورش مدرسی که ظاهرا مورد نقد اصغر کریمی قرار گرفته است، دفاع می کند. اما این یک دفاعیه محکم و مستدل نیست؛ بسیار دفاعی است. هیچ استدلال عمیق و منسجمی در این دفاعیه بچشم نمی خورد. فقط ادعاهایی پشت سر هم ردیف می شود. در این متن پنج پاراگراف در دفاع از چهار تز راست کورش مدرسی وجود دارد که طی آن هفت بار نام منصور حکمت ذکر شده است.  

جالب نیست؟ خط و محفل کورش مدرسی از جانب جناح «اکثریت» مورد نقد قرار گرفته که از منصور حکمت عبور کرده است و آثار منصور حکمت در این حزب دارد خاک می خورد؛ محفل کورش مدرسی در دفاع از خویش در مقابل جناح مقابل و بمنظور یارگیری در دفاع از کودتای خود، اسم منصور حکمت را مثل فلفل نمک در نوشته های خود می پاشد. عبور از منصور حکمت و بیگانکی کامل با کمونیسم کارگری منصور حکمت و مارکسیسم نزد این حزب برای ما تازگی ندارد. این تحول از روز اول روشن و آشکار بود. ما از اولین بروزات راست روی در نظرات کورش مدرسی، چه آن زمان که هنوز در حزب کمونیست کارگری بود و طرح تشکیل دولت موقت با دو خرداد و تشکیل مجلس موسسان را مطرح می کرد، و چه زمانی که انشعاب کرد و سیاست های راست خویش را یکی پس از دیگری به تصویب حزب «حکمتیست» رساند، نقد کرده ایم. این تزها و نظرات راست به پیش از نظرات مورد دفاع ریبوار احمد باز می گردد. ۴ تزی که ریبورا احمد طرح کرده است از جمله آخرین دست گل های کورش مدرسی است.  

در دفاع از کورش مدرسی در رابطه با تحلیل وی از موقعیت جمهوری اسلامی، یعنی اعلام اینکه رژیم اسلامی اکنون به یک نظام «متعارف» بدل شده است، ریبوار احمد چنین می نویسد: «این چه دیدگاه عجیبی است که هر کس رژیم را نامتعارف بنامد تبدیل به انقلابی میشود و هر کس متعارف تبدیل به ارتجاعی میشود؟! این کودکانه ترین کاریکاتور سازی از بحث منصورحکمت در این باره است.» 

در اینجا ما به نقد اصغر کریمی از این تز کاری نداریم. اما ریبوار احمد از پاسخ به نقد واقعی به این تز شانه خالی کرده است. این پاسخ بیشتر به یک سفسطه شباهت دارد تا استدلال. نظر کورش مدرسی فقط به یک تحلیل ساده که آیا رژیم اسلامی اکنون متعارف شده است یا خیر، محدود نمی شود. آنچه حائز اهمیت است استنتاجات سیاسی راست او از این تحلیل است. در حقیقت باید گفت که او این تحلیل را ارائه داده است تا بتواند آن استنتاجات راست را به حزبش بقبولاند. بدنبال این تحلیل وی از رشد سرمایه داری تحت حکومت احمدی نژاد صحبت کرده است؛ از اینکه رژیم اسلامی بحران ندارد؛ از اینکه جدال جناح های رژیم اسلامی نه بخاطر حفظ نظام، بلکه بخاطر طرح های مختلف اقتصادی و دفاع از قطب های مختلف سرمایه دارانه جهانی است. وی از این تحلیل، در بهترین حالت، راه صبورانه و ملایم مبارزه با رژیم اسلامی را در دستور حزب خویش می گذارد. این استنتاجات است که مورد نقد کمونیستی ما قرار گرفته است. و بنظر می رسد که چنین استنتاجاتی است که باعث شده جناح دیگر از تمرکز دوباره و فعال شدن در قبال مساله سرنگونی رژیم اسلامی سخن گوید. 

ریبوار احمد دفاع کورش مدرسی از اسلام سیاسی و حزب الله در جنگ لبنان در مقابل قطب دیگر تروریستی، تروریسم دولتی، را «انتقاد عمیق مارکسیستی … از بی تأثیری چپ در آن صحنه سیاسی» می نامد. آیا در این زمینه استدلالی ارائه می دهد؟ خیر. حتی نقل قولی هم از کورش مدرسی ذکر نمی شود. چرا؟ چون اگر سخنان او را نقل کند، راست بودن این نظریه آنچنان عیان است که بهیچوجه قدرت دفاع از آنرا نخواهد داشت. بجای دفاع از سخنان واقعی کورش، پای منصور حکمت را بمیدان کشیده است و کوشیده است این سیاست راست را با نقد منصور حکمت از چپ سنتی و حاشیه ای در جامعه مشابه قرار دهد. نقد منصور حکمت از چپ حاشیه ای و فرقه ای هیچ ربطی به دفاع کورش مدرسی از حزب الله ندارد. منصور حکمت در نقد چپ حاشیه ای بی تاثیر در زندگی مردم، کمونیسم کارگری را مطرح کرد و بعنوان آلترناتیو کمونیستی طبقه کارگر در مقابل این چپ سنتی قرار داد. اما کورش مدرسی درباره چپ حاشیه ای در لبنان و خاورمیانه صحبت نمی کرد، در مقابل تروریسم دولتی بسرکردگی آمریکا و اسرائیل از اقدامات «مثبت» حزب الله برای مردم سخن گفت. 

دفاعیه ریبوار احمد از نظر ارتجاعی کورش مدرسی در دفاع از سیاست حذف یارانه ها واقعا جالب و دیدنی است: «بحث یارانه ها هم مانند آن خوش باوری و ساده لوحی ای است که برای محافظت از منافع طبقه کارگر در برابر بازار آزاد، از سرمایه داری دولتی پشتیبانی بکنید. این هم یک تز خیلی عقب مانده چپ سنتی است که خیلی وقت پیش توسط کمونیزم منصور حکمت جواب خود را گرفته است.» نزد این جناح همه چیز وارونه است. دولت احمدی نژاد یارانه ها را حذف کرده است و در اثر آن قیمت اقلام اساسی زندگی مردم سرسام آور رشد کرده است و در نتیجه فقر و فلاکت عظیم تری را بر مردم کارگر و زحمتکش تحمیل کرده است. آنگاه ریبوار احمد می نویسد اعتراض به قطع یارانه ها مثل دفاع از سرمایه داری دولتی است! آخر چه ربطی میان این دو مساله وجود دارد؟ یکی از مبانی پایه ای کمونیسم کارگری دفاع از اصلاحات در زندگی مردم کارگر و زحمتکش است. مبارزه برای افزایش دستمزد، مبارزه برای کاهش فقر، برای رفاه بیشتر یکی از ارکان مبارزه کمونیسم کارگری است. این مبارزه بخش لایتجزای مبارزه برای انقلاب کارگری و واژگونی سرمایه داری است. آیا واقعا اینها متوجه نیستند که از چه سیاست های راستی دفاع می کنند؟ فکر نمی کنم.

و بالاخره، ایشان به دفاع از سیاست ارتجاعی مهر سبز زدن به مبارزات توده ای مردم در دو سال پیش می رسد. این حزب با اتخاذ یک سیاست راست و پاسیفیستی تحت نام دهان پرکن «انقلاب پرولتری» خیزش عظیم و میلیونی مردم علیه رژیم اسلامی را به جیب اصلاح طلبان حکومتی ریخت. مبارزات قهرمانانه مردم را به جناح موسوی و شرکاء بخشید و خیال خود را از مبارزه انقلابی برای سرنگونی رژیم راحت کرد. در تمام طول مبارزات مردم، تمام هم و غمش به خانه فرستادن مردم بود. «نروید» و «اعتراض نکنید» و «در خانه بمانید» تمام رهنمود این حزب به مردم در این شرایط خطیر و سرنوشت ساز بود. معلوم نبود که آیا این جریان مدافع آزادی مردم است یا عملا دارد به سخنگوی رژیم اسلامی بدل می شود. و از آن جالبتر اینکه همین جناح وقتی به مبارزات مردم در آفریقای شمالی و خاورمیانه رسید، آنها را انقلاب نامید. این تناقض را چگونه باید درک کرد؟

مدافعین کورش مدرسی در این حزب، منجمله ریبوار احمد، عاجز از ارائه یک استدلال مارکسیستی در دفاع از این خط و تزهای راست، مکررا اسم منصور حکمت را ذکر می کنند. با ورد خوانی که نمی توان از مارکسیستی بودن یک تز و سیاست و یا تطابق آن با کمونیسم کارگری منصور حکمت دفاع کرد. با صرفا اشاره به یک تاریخ در جنبش کمونیستی و نام بردن از یک کتاب منصور حکمت که نمی توان نشان داد یک تز یا خط سیاسی در چهارچوب کمونیسم کارگری منصور حکمت است. این دیگر از الفبای کار تئوریک است.  

اینها خود به این مساله آگاهند، اما چاره ای ندارند. خودشان بهتر از هر کسی می دانند که تا چه حد سیاست ها و نظرات کورش مدرسی به مارکسیسم و کمونیسم کارگری منصور حکمت بیربط است؛ تا چه میزان در راست ترین قطب جریان چپ سنتی قرار دارد؛ تا چه میزان راست و بعضا ارتجاعی است. حتی بهمن شفیق اولترا راست هم از شباهت و نزدیکی سیاست های کورش مدرسی با نظرات کهنه و پوسیده خود سخن می گوید و به آنها نصحیت می کند که از نام حکمتیست و کمونیست کارگری خود را خلاص کنند.   

اینها واقعا در بد مخمصه ای قرار گرفته اند. بخشی از کمونیست های قدیمی در حزب شان می گویند که می خواهند پرچم منصور حکمت را برافرازند؛ مدعی هستند که از خط منصور حکمت پیروی می کنند؛ اینها از راست روی کورش مدرسی و محفلش به جان آمده اند؛ می خواهند سکان حزب را بدست بگیرند؛ محفل کورش مدرسی نیز با قلدری و دروغ پراکنی می کوشد حزب را از آن خود سازد. دست شان بسته است. لذا برای یارگیری یاد منصور حکمت افتاده اند. اما این سیاست دیگر چاره ساز نیست.  ما کلیه این تزهای راست را طی چند سال اخیر بشکل جامع و مستدل نقد کرده ایم. اکنون برای آگاهی علاقمندان و تسهیل دستیابی به آنها، بخشی از این ادبیات را در صفحه اول سایت حزب قرار داده ایم. در اینجا در نقد نوشته مزبور، بمنظور روشن شدن بحث، صرفا بطور مختصر به برخی از این تزها پرداختیم. در پایان جا دارد به یک نکته دیگر اشاره کنیم. باید اذعان کنیم که در نوشته ریبوار احمد یک حقیقت وجود دارد. ریبوار احمد درست می گوید: خط رسمی حزب حکمتیست بنام «خط کورش مدرسی شناخته شده است و او سهم اساسی در ساختن این حزب و خط اساسی آن داشته است.» او حقیقت را می گوید زمانی که می نویسد، اگر سیاست های کورش مدرسی نقد و طرد شود و «اگر این حزب از آن خط سیاسی ای که تا کنون داشته و بر روی آن پیش رفته است، برگردد، به نظر من اگر هرچیزی باشد، از نظر ماهیت سیاسی دیگر آن حزب حکمتیست نمی باشد که ٧-٨ سال این حزب» با آن شناخته شده است.  

اما یکبار دیگر باید بروشنی گفت که این خط هیچ ربطی به مارکسیسم و کمونیسم کارگری منصور حکمت ندارد. نام حکمتیست بی مثما ترین نام برای حزبی است که این سیاست ها را به پیش می برد. اگر کسی قصد زنده کردن منصور حکمت در حزب را دارد؛ اگر کسی قصد برافراشتن پرچم کمونیسم کارگری منصور حکمت را دارد؛ اگر کسی می خواهد آثار منصور حکمت را از بایگانی بیرون آورد و فعالیت خود را بر اساس آن پی بگیرد؛ باید خط کورش مدرسی را، که یک خط راست، در منتهی الیه چپ سنتی و بعضا ارتجاعی است از ریشه نقد کند و کنار زند. حکمتیسم هیچگونه اشتراکی با این خط ندارد.  *